دو یار دیرین، از بد روزگار به یکدیگر بدبین میشوند!
تصمیم میگیرند تا در خصوص ادامه یافتن یا نیافتن رابطهشان تجدید نظر کنند.
بر این اساس، تصمیم میگیرند تنها در صورتی که هر دو مایل به ادامه این دوستی باشند، با هم بمانند. در غیر این صورت (چنانچه یکی یا هر دو میلی به ماندن در این رابطه نداشت) رابطه را قطع کنند و پایانی تلخ برای قصه رقم بزنند.
اما با هم یک پیمان میبندند: اگر فردی از آن دو به ماندن در این رابطه تمایل نداشت (و در نتیجه ارتباطشان به انفصال انجامید) آنگاه آن فرد این حق را نداشته باشد که چیزی از تمایل داشتن یا نداشتن فرد مقابل (نسبت به ادامه ارتباطشان) بفهمد.
برای درک بهتر مسئله، سه (چهار) حالت ممکن زیر را جداگانه بررسی میکنیم:
۱- هر دو مایل به ادامه دوستی هستند و پایانی شیرین برای قصه رقم میخورد. (طبیعتاً و با توجه به شرط مسئله که تنها در این صورت ارتباط ادامه مییابد، پس هر دو نفر از تمایل متقابل به یکدیگر آگاه میشوند).
۲- هیچیک مایل به ادامه این دوستی نیست. آنگاه رابطه قطع میشود؛ اما هیچیک از بیمیلی دیگری به ادامه ارتباط آگاه نمیشود.
۳ و ۴- یکی مایل و دیگری بیمیل است. آنگاه رابطه قطع میشود؛ اما طرف بیمیل از مایل بودنِ دیگری به ادامه ارتباط آگاه نمیشود. با توجه به شرط مسئله، بدیهیست که در این حالت، طرف مایل، از بیمیلی طرف مقابل آگاه میشود.
قراری با هم میگذارند و با پنج کارت بر سر قرار حاضر میشوند. پشت تمام کارتها یکسان است. اما روی کارتها چنین نیست. سهتا سیاه و دوتای دیگر سفید هستند. آن دو، با این پنج کارت طوری بازی میکنند که در نهایت، شرط و پیمان بالا محقق میشود!
به نظر شما چگونه؟!
توضیح تکمیلی: فرد بیمیل (در صورت وجود) با وجود پیمانی که بسته، اما به دنبال آن است که به گونهای از راز تمایل یا عدم تمایل فرد مقابل آگاهی پیدا کند! بنابراین بازی باید به گونهای باشد که چنانچه قواعد آن رعایت شود، از این نیت فرد بیمیل (در صورت وجود) جلوگیری کند.